برقرارى عدالت ميان كودكان

براى رشد و تربيت صحيح كودك ، بايد حقوقى كه كودكان بر پدر و مادر دارند، بطور دقيق رعـايـت گـردد. از جمله حقوق كودكان بر والدين اجراى عدالت ميان فرزندان است . كودك انتظار دارد كـه پـدر و مـادر در زندگى با وى به عدالت رفتار كنند و از هرگونه تبعيض ‍ و تفاوت نـابـجـا در مـورد فـرزنـدان پرهيز كنند. عدم توجّه به عدالت ، موجب نا آرامى روانى و انحراف اخـلاقـى كـودك مـى شـود و حسادت و انتقام او را برمى انگيزد. اينك چند نكته درباره عدالت ميان كودكان بيان مى كنيم :

الف ـ اهميّت عدالت ميان كودكان

عـدالت خـواهـى و مـسـاوات طـلبـى در انـسـان ريـشـه فـطـرى و درونـى دارد. خـداوند توجه به عـدل را در درون هـر انـسـانى به وديعت گذارده است ، تا از اين طريق ، موجبات خير و سعادت او تاءمين گردد. فـطـرت پـاك كـودكـان و لطـافـت طـبـع و حـسّاسيت روح آنان اقتضا دارد كه پدر و مادر و ديگر افـرادى كـه در زندگى با آنان سر و كار دارند، رفتارى عادلانه و دور از هرگونه تبعيض و ترجيح نابجا داشته باشند. پيامبر اكرم (ص ) در تاءكيد اين نكته مهم فرمود: (اِعْدِلُوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ اَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ فِى البِرِّ وَاللُّطْفِ) ميان فرزندانتان ، عدالت را رعايت كنيد، چنان كه دوست داريد آنان در احسان و لطف به شما به عدالت رفتار كنند. پـدر و مـادر بـايـد در هـمـه امـور كـودكـان ، بـه عـدالت تـوجـه كـامـل داشـتـه بـاشـنـد و در محبّت و تشويق و يا تنبيه و سرزنش ، عادلانه رفتار كنند و هرگز بـراى كـارى كـه كـودك انجام نداده ، او را تنبيه نكنند و درباره امرى كه در آن مقصّر نيست او را سـرزنـش نـكنند و اگر بين فرزندان دعوايى صورت گرفت ، تنها مقصّر تنبيه شود و پدر و مادر جانب فرزند ديگر را نگيرند، اگر چه او خردسالتر و ضعيفتر باشد. رعـايـت عـدالت مـيـان كـودكـان بـقـدرى دقـيـق و ظـريـف اسـت كـه حـتـى شامل نگاهها و نوازش ‍ و بوسه پدر و مادر نسبت به فرزندان نيز مى شود. پـدرى بـا فـرزنـدان خـود بـه مـحـضـر رسـول اكرم (ص ) شرفياب شد. به صورت يكى از فـرزنـدان بوسه زد و به فرزند ديگر، اعتنايى نكرد. پيامبر(ص ) كه اين رفتار نادرست را مشاهده كرد، به او فرمود: چرا با فرزندان خود بطور مساوى رفتار نمى كنى ؟! پـدر و مـادر عـادل و بـا انصاف ، با همه فرزندان ، بطور يكسان رفتار مى كنند و هيچ كدام را بـر ديـگـرى تـرجيح نمى دهند. دختر و پسر، زشت و زيبا، بزرگ و كوچك ، خوش استعداد و كم اسـتـعـداد، سـالم و مـعـيـوب ، هـمـه را فـرزنـد خـويـش مـى دانـنـد و بـيـن آنـهـا تـفـاوتـى قائل نمى شوند، و در نوازش و اظهار محبت ، در بزرگداشت و احترام ، در خوراك و پوشاك ، در حـمـايـت و طـرفـدارى ، در بـخـشـش و پـول تـوجـيـبـى ، در تـقـسـيـم كـارهـاى مـنـزل و در كـليـّه امـور، هـمـه فـرزنـدان را يـكسان مى بينند و با همه بطور يكنواخت رفتار مى كنند.

ب ـ جلوه هاى بى عدالتى

رفـتـار دوگـانـه بـا فـرزنـدان و تـبـعـيـض در محيط خانواده به شكلهاى مختلفى جلوه مى كند، طرفدارى از يك كودك بويژه در هنگام درگيرى ، ايجاد مسابقه و رقابت بدون در نظر گرفتن ظـرفـيـت روحـى و تـوان كـودكـان ، مـيـزان تـنـبـيـه و كـيـفـيـت اعـمـال آن نـسبت به كودكان ، مضايقه در محبّت نسبت به كودكان بزرگتر در برابر فرزندان خـردسـال ، نوازش يكى و عدم توجه به ديگرى و حساسيت نسبت به جنسيت فرزندان ... از جلوه هاى تبعيض و بى عدالتى به شمار مى رود. اغـلب خانواده ها به فرزند پسر، بيش از داشتن دختر اهميّت مى دهند و ناخرسندى خويش را نسبت به فرزند دختر در رفتار و برخورد نشان مى دهند. اين گونه رفتار، مورد پسند قرآن و سيره پـيـشوايان دين نيست . قرآن مجيد، وقتى از فرزند سخن مى گويد، آن را هديه اى الهى مى داند كـه كـسى حقِ چون و چرا در جنسيت و بود و نبود آن ندارد. سپس ‍ در ارائه سخن ، نخست از فرزند دختر ياد مى كند: (يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ اِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ اَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ اِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقيماً...) (خـداونـد متعال ) به هر كس بخواهد دختر مى بخشد و به هر كه بخواهد پسر مى بخشد و يا هم پسر مى دهد و هم دختر و هر كس را بخواهد عقيم مى كند. جارود بن منذر مى گويد: امام صادق (ع ) به من فرمود: شنيده ام كه تو دخترى دارى ،ولى خيلى از او خوشت نمى آيد! او چه زيانى به تو مى رساند؟ گلى است كه او را مى بويى و روزىِ او نيز مى رسد. براستى كه پيامبر خدا(ص ) پدر چندين دختر بود. از ايـن رو، بـراى دسـت يـافـتـن به تربيت صحيح كودكان ، پدر و مادر بايد از تبعيض و بى عدالتى نسبت به فرزندان خوددارى كنند و علل و انگيزه هاى تبعيض مانند: تعصب و حساسيت در مـورد دخـتـر، خوشمزگيها و شيرين زبانيهاى كودكان ، تبعيت يا نافرمانى كودكان از والدين ، غـرور و خـودبـيـنى و در نتيجه بى اعتنايى به كودكان ، غفلت و بى خبرى از نحوه برخورد و بالاخره جهل پدر و مادر و مربيان به حقوق كودك را از بين ببرند، و زمينه رشد كودك را فراهم سازند.

ج ـ آثار و عوارض بى عدالتى

بى عدالتى ميان كودكان ، به هر علت و دليلى كه باشد، پيامدهاى ناگوارى دارد: برخى از آنها عبارتند از:

احساس بدبينى

هـرگـاه در مـحيط خانواده و يا اجتماع ، پدر و مادر و مربّيان تربيتى و افراد جامعه ، نسبت به كـودكـان تـبـعـيض روا دارند و در محبت و نوازش ، و يا ارائه خدمات و... عدالت را مراعات نكنند، تخم بدبينى در دل كودك كاشته مى شود و با احساس محروميت از امكانات و مزاياى مربوط به خـود، بـه پدر و مادر و ديگر سرپرستان امور بدگمان شده ، سر از نافرمانى و طغيان درمى آورد و براى جبران كمبودهاى ناشى از بى عدالتى ، سراغ پناهگاه ديگرى مى گردد، گر چه نامطمئن باشد.

احساس حقارت و فرومايگى

هر گاه كودك در زندگى روزمرّه ، با بى عدالتى مواجه شود، خود را نسبت به ديگران حقير و پست تر مى بيند؛ اگر اين احساس فرومايگى در او عميق و ريشه دار گردد، آرامش ‍ روحى خويش را از دست مى دهد و با افسردگى و چهره اى آزرده در اجتماع ظاهر مى شود. حسادتوقتى كودك مشاهده كند كه در مقايسه با ساير كودكان و يا نسبت به برادر و خواهرش ، به او توجّهى نمى شود، و همانند ديگران از مهر و محبّت برخوردار نيست ، زمينه پيدايش ‍ حسادت در او فراهم مى شود.

انتقام

بى عدالتى ميان فرزندان ، مايه احساس محروميت از عشق و علاقه مى شود و موجبات كينه ، خشم و عصيان آنان را پديد مى آورد و بتدريج كينه توز و انتقامجو خواهند شد. از اين رو، گفته اند: بـسـيـارى از جـرمها و بزهكاريها، ناشى از بى عدالتى پدر و مادر در دوران كودكى است و چه بـسـيـارنـد جـنـايـتـكـارانـى كـه تـوجـيـه جـنـايـت آنـان جز عقده سازيهاى ناشى از تبعيض نيست .

آزادى كودك

يـكـى ديـگـر از عـوامـل رشـد كـودك كـه در اعـتـمـاد بـه نـفـس ، اسـتـقـلال و شـخـصـيـت فـردى و اجتماعى او تاءثير بسزايى دارد، آزادى كودك در انجام كارهاى كـودكـانه ، رهايى او از ضوابط خشك و بى روح و مقررات دست و پاگير و غيرضرورى است . كـودكـان بـايـد آزاد بـاشـنـد تا بتوانند جست و خيزى داشته ، با حركت و تلاش جهت اهداف مورد نظر، به رشد جسمانى و شادابى لازم دست يابند. البـتـه آزادى كـودك بـه مـعـنـاى بـى بـنـد و بـارى ، عصيانگرى ، قانون شكنى و فرار او از محدوديتها و قوانين اجتماعى نيست ، بلكه به معناى فقدان اجبارهاست . كودك براى رفع دشواريها و نيازهاى فردى و به راه انداختن فكر و اراده ، و تجربه آموزى و دفـاع از خـويـشـتـن نـياز ضرورى به آزادى دارد و اگر از آزادى لازم برخوردار نباشد و هميشه تـحـت انـضـبـاط شـديـد پـدر و مـادر قـرار گـيـرد و چـرخ عمل و انديشه او با زنجيرهاى گوناگون بسته شود، از رشد طبيعى خود بازمانده ، دچار ركود و عقب ماندگى مى شود و ضربه اساسى به سعادت و خوشبختى او وارد مى آيد.

الف ـ حدود آزادى كودك

گـرچـه آزادى كـودك دامـنـه اى وسـيـع دارد و شـامـل آزادى جسم و روح ، فكر و عقيده ، معاشرت و رفاقت ، بازى و استراحت و... مى شود و هر يك از آنها براى مجموعه شخصيت كودك مايه رشد و كـمـال اسـت ، ولى آزادى مـطـلق بـراى كـودكـان پـسـنـديـده نيست . همان گونه كه سلب آزادى و محدوديتهاى افراطى در آزادى براى كودك زيانبخش است و موجبات سركوبى خواسته ها، تسليم او، ايـجـاد خـشـونـت ، از كار افتادن ابتكار و فراهم آمدن زمينه ناراحتى عصبى او مى شود، آزادى مـطـلق نـيـز بـراى او زيـانـبـار اسـت ، چـون چـنـيـن روشـى مـوجـب پـديـد آمـدن تزلزل در رفتار، از بين رفتن آزادى ديگران و ايجاد هرج و مرج در بين كودكان مى گردد. آزادى بـيـش از حـدّ در انـجام كارها، كودك را فردى خودخواه ، ديكتاتور و زورگو، بار مى آورد، كه براى ديگران حقى نمى شناسد، آسايش را از پدر و مادر سلب مى كند، به برادر و خواهر و خـويـشـان و دوسـتـان و هـمسايگان اذيت و آزار مى رساند، غرايز و خواسته هاى او به افراط مى گـرايـد و او را به فساد و تباهى مى كشاند، تمايلات وى عنان گسسته مى شود و در آينده اى نه چندان دور غلام حلقه به گوش شهوات خواهد شد. كودكى كه آزادى مطلق داشته باشد، حق دخالت و نظارت پدر و مادر را ضايع خواهد كرد، آنچه را كه او به نفع خود تشخيص دهد، عمل مى كند و اين امر بتدريج سبب مى شود كه او از برخورد با واقعيتهاى زندگى خوددارى نمايد و پا را از گليم خود درازتر كند. نـاگـفـتـه نـمـانـد كه كودك بايد در سايه برخورد منطقى و رفتار حساب شده پدر و مادر به رعـايـت ضـوابـط در مـحـيـط خـانـواده عادت كند و با واگذارى مسؤ وليت به تناسب رشد، سن و سـال ، جـنـس ، درك و فـهـم ، قدرت جسمانى و ظرفيت روحى به انجام كارهاى قانونمند تشويق گـردد. عـلاوه بـر آن ، رعايت حدود آزادى با رشد تدريجى كودك سازگار است ، چون كودك با طبع آزاد خود ميل دارد، هر جا كه مى خواهد برود و هر چه را كه مى بيند بردارد و هر چيزى را كه مـايل است بخورد و از مزاحمت مربّى داناى خود خشمگين مى گردد. ولى وقتى از بلندى پرت مى شـود و آسـيب مى بيند، وقتى دست به آتش مى زند و مى سوزد، وقتى خود را به آب مى افكند و نـفـسـش قـطـع مـى شـود، وقتى كه بر اثر غذاى نامناسب دچار بيمارى شده و از درد و تب اظهار نـاراحـتـى مـى كند، مى فهمد آن طورى كه مايل است آزاد نيست و نمى تواند به همه خواسته هاى خود جامه عمل بپوشاند. او به هر نسبتى كه رشد مى كند و فهمش افزايش مى يابد به محدوديت خود بيشتر پى مى برد. از نـظـر تـعـاليـم ديـنـى ، كودك بايد از بردگيها و قيدهاى بى حساب آزاد باشد، كسى از او تـوقـع نامشروع نداشته باشد، خود را ارباب و صاحب اختيار او نداند و در راه پيشروى او به سوى خواسته هاى بحق كودكانه اش ، مانعى ايجاد نكند. پيامبر اسلام (ص ) براى نفى مقررات و محدوديتهاى بى مورد در دوران طفوليت و برخوردارى كودكان از آزادى فرمود: (اَلْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنينَ وَ وَزيرٌ سَبْعَ سِنينَ) كـودك هـفـت سـال اول فرمانده ، هفت سال دوم فرمانبردار و هفت سال سوم مشاور و ياور پدر و مادر ا ست .

ب ـ شرايط و موانع آزادى كودك

آزادى كـودك بـايـد به تناسب محيط زندگى ، روحيه و مصلحت فردى و خانوادگى او باشد. از ايـن رو، پـدر و مـادر در آزاد گـذاشتن كودك بايد حدّ وسط از افراط و تفريط را ملاحظه كنند و شرايط زير را در نظر بگيرند:
1 ـ آزادى در زمينه غرايز، شهوات ، تمايلات نفسانى ، مشروط و مقيد باشد.
2 ـ اعطاى آزادى به ميزان لياقت و ظرفيت كودك باشد.
3 ـ ارضـاى خـواسـتـه هـا بـا اسـتـفـاده از آزادى تـحـت كنترل و نظارت پدر و مادر باشد.
4 ـ تناسب سنّ، جنس ، درك ، استعداد كودك در اعطاى آزادى بايد مورد نظر باشد.
5 ـ تشخيص عقلانى كودك در زمينه رفع نياز فردى او، حدّى براى آزادى او خواهد بود.
6 ـ آزادى كـودك بـايـد در شـرايـط و امـكاناتى صورت گيرد كه او را نيرومندتر، در برابر امور مقاومتر و در تصميم گيريها و به كار بردن تصميمات موفقتر سازد.
بـا تلاش در تامين آزادى كودك ، بايد كوشش نمود كه موانع آزادى و كارهايى كه باعث سلب آزادى او مى گردد، برطرف شود. برخى از موانع آزادى مشروع و متناسب كودك بدين شرح است:
1 ـ افراط در محبّت كه زمينه را براى وابستگى شديد و اسارت كودك فراهم مى آورد.
2 ـ اسـيـر تـمـايـلات و خـواسـتـه هـا شـدن بـگـونـه اى كـه هـر چـه دلش خـواسـت عمل كند. اين كار، در مراحل بعدى موجبات گناه را فراهم مى آورد
3 ـ سـوء اسـتـفـاده از آزاديـهـاى اعـطـايـى و بـهـره مـندى غلط و نادرست از آن ، كه مانعى براى دستيابى به آزاديهاى بعدى است .
4 ـ عدم رعايت ضوابط و مقررات و مسائل انضباطى در خانه و نافرمانى از آنچه كه بايد اطاعت كند.
5 ـ تباهى و فساد و بى توجّهى به ضوابط اخلاقى .
6 ـ جهل و نادانى نسبت به كيفيت مصرف آزاديهاى اعطايى .
امور ياد شده و موارد ديگر، مانع آزادى هستند و پدر و مادر با مشاهده هر يك از موارد مزبور بايد بر دامنه آزادى كودك گرهى بزنند و او را دوباره بر سر مرز آورند تا با رعايت حدود آزادى و كيفيت كاربرد آن ، شخصيت كودك و رشد و بالندگى او تاءمين شود.

منبع: کتاب اخلاق خانواده؛ نوشته: سيد عليرضا فاخري _ محمد حسين منتظري
گرد آوری یا بازنشر: سایت شمیم